"به نام بخشایشگر یکتا"
قبلا که به کنگره نمی آمدم کارم فقط در گذشته سیر کردن بود. به بدبختی هام فکر کردن و گریه کردن و ای کاش،ای کاش گفتن بود.گاهی وسط این گریه کردن ها و فکر کردن ها شاید از روی اجبار به خانه داری و بچه و همسر هم می رسیدم.ولی هیچ ذوق و عشقی در من نبود.فقط روزها را شب می کردم و شبها را روز که عمرم بگذرد و یک روز تمام شود.
کارگاه آموزشی خصوصی همسفران پروین اعتصامی
ها ,فقط ,روز ,فکر ,عشقی ,نبود ,گریه کردن ,کردن ها ,کردن و ,فکر کردن ,و عشقی
درباره این سایت